مقدمه
توسعه یکی واژههای پر کاربرد چند دههی اخیر جامعهی جهانی بوده است که در فضاهای مختلف ، جامعهی جهانی و برای کاربردهای مختلف اجرا و مورد تحلیل قرار گرفته است .در این مجال نگاهی نه چندان پر تأمل بر این قضیه خواهد رفت.
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم از یک سو مفهوم ودرک جدید و کمابیش یکسانی از توسعه در جهان انتشار یافت از سوی دیگر با فروپاشی نظام استعمار کهنهی اروپایی،کشورهای نو استقلال یافتهی متعددی به وجود آمدند که همراه با دیگر کشورهای جنوب آرزومند دستیابی تا سطح توسعهی« شمال »بودند که مفهوم جدید واژهی توسعه رسمآ به سخنرانی شروع دوره ی ریاست جمهوری ترومن در ایالات متحده ی امریکا در روز 20 ژانویه ی 1949 باز میگردد.
ابعاد مفهوم توسعه:
توسعه به معنی کوشش آگاهانه، نهادی شده و مبتنی بر برنامه ریزی برای ترقی اجتماعی و اقتصادی جامعه، پدیده ای منحصر به فرد قرن بیستم است که از سال 1917 در شوروی سابق آغاز گردید و از آن تاریخ تاکنون اندیشهی توسعه، چون هر پدیده ای دیگر تحول و تکامل یافته است.
توسعه فرایندی است که طی آن قابلیت ها یا توانایی های بالقوه یک شی یا موجود زنده تحقق یافته وآن شی یا موجود زنده به حالت طبیعی و کامل خود درآید.
جان فریدمن در مورد واژه توسعه پنج بعد را شناسایی کرده است 1- یک فرایند تحول مثبت نظیر افزایش درامدها 2- از واژه هایی چون زیر ، بالا ، متوازن که بیشتر مفهوم ساختاری دارند 3- به عنوان طول در بعضی مقوله ها ، مانند ، جامعه ملت یا مهارت 4- به عنوان فرایند تغییر 5- به عنوان میزان تغییری که در طول زمان در فرایند رخ می دهد.
سیرز : توسعه را جریانی چند بعدی می داند که تجدید سازمان و سمتگیری متفاوت کل نظام اجتماعی را به همراه دارد. شامل دگرگونی اساسیدر ساخت های نهادی ،اجتماعی ، اداری و همچنین ایستارها و وجهه نظرهای عمومی مردم است ومیگوید توسعه دستاورد دست بشر و پدیده ای است که دارای ابعاد مختلف است .
بروکفیلد((Brokfield میگوید «فرایند عامیکه دراین زمینه وجود دارد، این استکه توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی ، نظیر تقلیل فقر و بیکاری وکاهش نابرابری تعریف کنیم.
یکی از دشواری های مفهومی توسعه ، مشخص کردن مفهوم« توسعه»Developmet و رشد (Growth ) است اولین نکته درباره توسعه این است که این مفهوم دارای بار ارزشی است و تقریباَ مترادف با کلمهی بهبود (Improvement ) می گویند جنبش برای ایجاد توسعه بار ارزشی به همراه دارد که کمتر افرادی با آن مخالفت دارد میگویند اشتیاق برای غلبه بر سوء تغذیه، فقر، مرض که از شایع ترین و قابل توجه ترین دردهای بشری است ، از زمره ی اهداف بشری است .
البته هر تغییری را نمی توان توسعه نامید، تغییرات مثبت که موجب بهبود وضع زندگی مردم گردد توسعه نامیده می شود
سیدیک دیاکیت(Sidik Diakitte ) در مورد لزوم درگیر ساختن مستقیم مردم در فرایند توسعه از یک تغییر هویت یا دگرگونی ریشه های اجتماعی میداند که در جریان آن نهاد های بنیادی جامعه و رفتارهای اساسی مردم ،اگر جبراً دگرگون نشوند الزاماً از آن دگرگونی تاًثیر می پذیرند (جمعه پور ،1382:125 )
دستیابی به سطح بهتری از زندگی یکی از آرمان های تمامی ملت ها وجوامع را تشکیل می دهد ، بویژه درطی نیم قرن اخیر تلاش های بسیاری برای رسیدن به سطح قابل قبول از توسعه صورت گرفته که همراه با موفقیت ها و شکست های نسبی بوده است. براساس تجارب به دست آمده ، توافقی همگانی برسر مفهوم توسعه ، اصول و اهداف آن، سازوکار توسعه و راه های رسیدن به آن در حال شکل گیری است از جمله اینکه توسعه با مردم با تولید شروع میشود و محتوای آن نه در استیلای انسان بر طبیعت بلکه در هماهنگی با آن است. توسعه باید حق انسان هارا افزایش دهد و فرصت های برابر،کارایی بیشتر، عدالت فراگیر و محیطی پایدار به وجود آورد.
هرچند که صاحب نظران شکل کاملی ازتعریف توسعه را مشخص نکردهاند اما رویکردهای مختلف توسعه (توسعهشهری، ناحیهای، منطقهایو .......) استراتژیهای مربوط به واژه را بیانکرده و به تبع آن اجرا نمودهاند.
توسعه و مدیریت محلی :
توسعه در جوانب گوناگون آن از اهم دلمشغولیهای مسئولین هر کشوری است. اما اینکه از توسعه همچون کلمه آزادی چه سوء استفادههایی می شود مشخص نیست. توسعه ای می تواند واقعی باشدکه آثارش واقعی باشد و آسودگی خیال برای امروز و آینده هر جامعهای به بار آورد .
دستیابی به توسعه همه جانبه برای کشور امروزه از جمله موارد ضروری ومورد توجه دست اندر کاران وسیاستگذاران کشور می باشد . بدون شک الگوی توسعهای منطقهای برای جای جای کشورمان که از پتانسیل ها وتواناییهای بالایی برای رسیدن به آن برخوردار است مستلزم طرحی نومی باشد که بدون شک استفاده از ( توسعه از درون منطقه ) می تواند در این مسیر بسیار قابل بحث و توجه باشد.
عقلانیت یکه تاز آمرانه هیچگاه سنخیت و همگونی با بافت حاکم براین جامعه ندارد بنابراین هویت محلی مبنای اصلی محلی گرایی و اداره محلی امور جامعه در قالب عنوان «مدیریت محلی » است . واژهایکه در بطن آن تمرکز زدایی ، خود گردانی ، مشارکت محلی ،مشروعیت محلی ، توسعه ی محلی و خود اتکایی محلی و جز آنها نهفته است.
اجرای سیاست های دولت مرکزی به دست مقامات محلی، به شرط انطباق با نیازها و شرایط محلی، باعث استقلال عمل ساکنان محل می شود . در چنین شرایطی است که نیاز به بروکراسی عریض و طویل کاهش مییابد و هویت و هویت محلی و گروهی موجبات تنوع ، تکثر و ایجاد علقه های جمعی را فراهم میسازد .
در چنین رویکردی استفاده از متخصصین، روشنفکران، افراد تحصیلکرده در رشتههای مرتبط و تلفیق تجربه وعلم، میتواند فضای اصطکاک واقعیت از کذب پیشرفت را نمایان کند و پردههای واقعیت کنشهای این دو را در راه بهره جویی در رسیدن به توسعه کنار خواهد زد .
حلقهی محکم اتصال توسعه از بالا با توسعه از پایین، با ایمان به مدیریت محلی، کنکاشی آگاهانه است، این واقعیت در طول تاریخ ملتها، دیده شده و بازتاب این حقیقت همیشه منجر به پیشرفت ملی گشته است.
تجربه نشان دادهاست که در نظامهای متمرکز ساختارهای جدید به تنهایی قادر به انجام وظایف خود نیستند و برای عملکرد بهتر نیازمند به کارگیری مجدد ارزشها و رفتارهای برخواسته از سنتاند . ضمن اینکه دولت مرکزی میتواند باجلب رؤسای قدرتمند محلی موافقت آنها را جلب و از آنها به عنوان نقاط رابط و ابزار نفوذ در پیرامون استفاده کند .
محمدصالح احمدی؛ دانشجوی دکترای تخصصی جغرافیا و برنامه ریزی شهری